سلام و درود خداوند بر محمد مصطفی پیامبر بزرگ اسلام و خاندان مطهرش مهمترین شهر و مقدس ترین نقطه حجاز،بلکه جزیرة العرب ، شهرمکه است. فلسفه پیدایش این شهرکه به نام "ام القری"نیز شناخته می شده، به دوجهت است: نخست مرکزیت عبادی و دوم تجاری.این شهر، در قرآن:" بکه " هم نامیده شده است.(آل عمران ،آیه 96).دربرخی از روایات، مکه نام حرم و بکه نام مکان کعبه دانسته شده است. در برخی نقلها" بکه"به معنای بکاء وگریه مردم درآن و دربعضی دیگر" یبک الناس بعضهم بعضاً" به معنای مزاحم شدن برخی بر برخی دیگر و درواقع ازدحام معناشده است. درباره نامگذاری آن به "مکه" ، اقوال مختلفی نقل شده است،ازآن جمله گفته اند: مکه در اصل ترکیبی از"مک" و " رب" بوده.مک به معنای "بیت" است ومکه یعنی بیت الرب یا بیت الله. در نقلی دیگر آمده است: بک به عنوان یک پسوند،به معنای واحه و وادی آمده،مثل"بعل بک" که به معنای وادی بعل است.بدین ترتیب،براساس نامی که بطلمیوس برای مکه گفته است(یعنی "ماکارابا") باید این شهر را به نام وادی رب بشناسیم. برخی هم "مکرابا" را ازکلمه عربی مقرب گرفته اند،اصطلاحی که به احتمال،مربوط به کسانی می باشد که مدعی نزدیکی به خدا،یا خدایان بوده اند.جدای ازآنچه گذشت،معانی فراوانی برای بکه ومکه گفته شده که بسیاری ازآنها حدسی است. در این نامگذاری ها یکی ازعناصر اصلی،"رب" و"خانه"رب است. این مسئله،نشان دهنده شکل گیری این شهر برگرد خانه خداوند است که خود تقدس کهن این شهر را آشکار می کند. نامهای دیگر مکه" البلد الامین" و " البلدالحرام" است که به تناسب مرکزیت عبادی آن ،برای آن بکار رفته و درقرآن بر این بعد شهر تکیه شده است. ازمکه،در نوشته های تاریخی نسبتا قدیمی یاد شده و دلیلش آن است که مسیر تجارت ازشامات به سمت یمن،ازاین ناحیه عبور می کرده است. افزون برآن،باید تاریخ بنای این شهر را اززمان بنای کعبه ویا دست کم تجدید بنای آن دانست. مکه در بعد دینی،دارای فضایل بی شماری است.مهم ترین فضیلت آن، وجود خانه خدا و مسجدالحرام و به تعبیر ابراهیم" بیتک المحرم" است.خداوند شهر مکه را در قرآن،در کنارکوه مقدس طوز قرارداده و فرموده است:( والتین والزیتون* و طور سینین* وهذا البلدالامین). خداوند همچنین دعای ابراهیم(ع) را درباره این شهراجابت کرد،زمانی که به پروردگار خود عرض کرد:( رب اجعل هذا بلداً آمناً وارزق أهله من الثمرات من آمن منهم بالله والیوم الاخر) وآن راحرم امن خود قرارداد.رسول خدا(ص) به هنگام خروج ازحرم می فرمود: "ما أطیبک من بلدِ و أحبک إلی ولو لا ءن قومی أخر جونی منک ما سکنت غیرک" "چه شهرپاکی هستی تو وچقدر دوست داشتنی برای من.اگر نبود که قوم من، مرا ازاین شهربیرون کردند، جز درتو سکونت نمی کردم." امام باقر(ع) درباره این شهرفرمود:" النائم بمکة کالمتهجد فی البلدان"، "خوابیدن درمکه،مساوی با شب زنده داری درشهرهای دیگراست." امام صادق نیز فرمود:"دوست داشتنی ترین زمین نزد خداوند،سرزمین مکه است.نزد خدا نه خاکی ازخاک آن محبوب تراست،نه سنگی ازسنگ آن،نه درختی از درخت آن،نه کوهی ازکوههای آن و نه آبی از آب آن." سلام و درود بر منجی عالم بشریت موعود مهربان که روزی به یاری خداوند ازکنارکعبه و در ان سرزمین مقدس ندای انا قائم المنتظرالمهدی عج را سرخواهد داد و جهان رابا آمدنش پرازعدل و داد خواهد نمود. اللهم عجل لولیک الفرج
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۹ساعت 7:6  توسط ق
|
![]() ناهمواری های ايران مركزي به شكل مثلثي که از آوج همدان تاجغتای در خراسان رضوی وراس آن در جازموریان گسترده است كه از شرق به بلوك لوت، از شمال به رشته كوههاي البرز و از جنوب به منطقه سنندج – سيرجان محدود مي شود. آذربايجان در شمال شرق ايران مركزي قرار گرفته است. اين واحد زمين ساختي پيكره اصلي و مياني فلات ايران را پديد آورده و فزون بر اينكه خود بعنوان يك واحد ساختاري عمده بشمار مي آيد در بردارنده شماري زير مجموعه ساختاري از نظر تكتونيكي و متالوژني است. از اينرو با توجه به تنوع واحدهاي تكتونيكي، سنگ شناسي و سرگذشتي كه از پركامبرين تا عهد حاضر بطور تقريباً مستمر گذرانده اســــــت مي توان شاهد فرآيندهاي مختلف متالوژني و در نتيجه كانيسازيهاي گوناگون در مقياس هاي مختلف باشيم. رديف بسيار ضخيمي از سنگهاي دگرگوني، رسوبي، ولكانيكي و رخساره هاي گوناگون سنگهاي آذرين دروني از پركامبرين تا عهد حاضر در اين فلات پهناور نمايان شده است. چينه شناسي : در دوران پالئوزوئيك اين منطقه وضعي مشابه با ساير قسمت هاي ايران داشته است، بطوري كه يك حالت پلاتفرمي در آن حكمفرما بوده و كوير بزرگ و فرورفتگي ايران مركزي احتمالاً حوضه وسيع كم عمقي را تشكيل مي داده است. پس از رسوبگذاري پرمين مياني يك دوره فرسايش طولاني بر ايران چيره گشته كه حاصل آن نهشت رسوبات آواري و قرمز رنگ در زمان ترياس زيرين(سازند سرخ شيل) بوده و در دوران مزوزوئيك و همچنين در سنوزوئيك، ايران مركزي از نظر زمين ساختي منطقه پرتحركي بوده است، چنانكه علاوه بر چندين دگرشيبي كاملاً مشخص، فعاليت ماگمايي بصورت سنگهاي آتشفشاني و توده هاي گرانيتي نفوذي نيز در آن ديده مي شود. تحولات تكتونيكي : به نظر اشتوكلين چين خوردگي اصلي ايران مركزي با فاز كوهزايي آلپي در ارتباط است؛ به طوري كه پنج فاز اصلي چين خوردگي آلپ در ترياس – لياس، اوايل كرتاسه، اواسط و اواخر دوران سنوزوئيك در اين منطقه مشاهده شده است. روند عمومي چين خوردگي ها يكنواخت نيست، بلكه در شمال روند شرقي – غربي دارد. در شرق به موازات بلوك لوت (شمالي – جنوبي) و در جنوب غربي به موازات منطقه سنندج – سيرجان(شمال غرب – جنوب شرق) است. بخش مياني ايران مركزي را شكستگيهاي متعدد با جهات مختلف بصورت مشبك در آورده و قطعات شكسته نسبت به هم حركاتي داشتهاند و در نتيجه بالا آمدگيها و فرورفتگيها، حوضه متفاوتي بوجود آمده است. كاني سازی : مهمترين ذخاير آهن(عمدتاً تيپ ماگمايي) سرب و روي با سنگ ميزبان كربناته، ذخاير سرب و روي تيپ استراتيفورم، منگنز، فسفات آذرين بهمراه عناصر كمياب در ايالت متالوژني منطقه بافق، ذغالسنگ و رسهاي نسوز با ذخاير قابل ملاحظه در ايالت متالوژني طبس، انواع ذخاير مس و سرب و روي، طلا و قلع و تنگستن، كانيهاي خانواده سيليمانيت در ايالت متالوژني طبس‚ انواع ذخاير مس و سرب و روي، طلا، قلع و تنگستن، كانيهاي خانواده سيلمانيت در ايالت متالوژني بلوك لوت، كروميت، بر، مس، زئوليت، طلا، آنتيموان، منگنز در ايالت متالوژني منطقه كاشمر – سبزوار در مقياسهاي اقتصادي و داشتن قابليت كار، ذخاير قابل ملاحظه اي را پديد آورده اند. معادن سنگ آهن(چغارت، چادر ملو و ...)، فسفات آذرين بهمراه عناصر نادر خاكي (اسفوردي، گزستان)، منگنز، سرب و روي(كوشك، مهدي آباد و نخلك) در منطقه بافق ذخاير ذغالسنگ و نسوزهاي منطقه طبس، ذخاير منگنز منطقه انارك، معدن مس طلا دار قلعه زري، سرب و روي سه چنگي، كانيهاي خانواده سيليمانيت منطقه ده سلم و سرتل، از جمله اين ذخاير هستند. ذخاير آهن، مس، سرب و روي، طلا، منگنز(تيپ هاي رگه اي و لايه اي)، آنتيموان، كروميت، فسفات(تيپهاي آذرين و رسوبي)، عناصر كمياب، بر، سولفات سديم، پتاس، ذغال سنگ، باريت، زئوليت، سيليس، بنتونيت، فلوريت، نمك، گچ، سلستين، انواع سنگهاي تزئيني و دولوميت از عمده ذخاير قابل ملاحظه اي هستند كه در اين واحد زمين ساختي در اندازه و ابعاد مختلف شناخته شده و در حال حاضر اكثراً در دست استخراج و بهره برداري مي باشند.
+ نوشته شده در جمعه ۲۱ آبان ۱۳۸۹ساعت 7:15  توسط ق
|
چندی پیش دردرس جغرافیای ناحیه ای این سوال پیش آمد که آيا دين زرتشت دين آسماني است يا خير؟چرا؟با توجه به اينكه عده اي از علما آسماني بودن را تاييد نموده اند ولي عده اي ديگر آن را مورد شك قرار داده اند لطفا توضيحات كامل را ارائه دهيد. پاسخ: درباره دين زرتشت , به عقيده برخي از دانشمندان و دين شناسان , اصل دين زرتشت الهي بوده و اوستا نيز كتاب مقدس آن دين است . در تعبير قرآن از آنان به عنوان ((مجوس )) ياد مي شود. قرآن درباره اينكه مجوس از اهل كتاب هستند, تصريح دارد. بنابر اين دين زرتشت از اديان آسماني بوده است ; گر چه به مانند ديگر اديان باستان در طول تاريخ دچار دگرگوني هايي شده است . راجع به اختلاف علماء، درباره آسماني بودن آن نيز بايد گفت اين يك امر طبيعي است زيرا برداشت بعضي از مفسرين از دين مجوس و صابئين (ستاره پرست ها) اين است كه ذكر اين دو گروه در كنار يهود و نصارا و مسلمين در قرآن كريم به معناي اين نيست كه دين اينها هم آسماني باشد بلكه منظور خداوند ذكر نام همه اديان پر رهرو در آن زمان بود. در هر حال ما نظر خود را بيان نموديم و تفصيل مطلب نياز به مطالعه بيشتر دارد كه توصيه مي شود به منابع زير مراجعه نماييد: 1- زرتشت، جلال الدين آشتياني 2- چهره زرتشت در تاريخ، داود الهامي 3- پارسيان اهل كتابند، مترجم مازندي ماخذ: نرم افزارپرس وجو
+ نوشته شده در جمعه ۷ آبان ۱۳۸۹ساعت 6:42  توسط ق
|
هر چند که در مورد وجه تسمیه کاشان عقاید مختلفی ابزار شده ولی هیچ یک مستدل و قطعی نیست و موضوع ریشه اصلی نام کاشان یکی از مسائل بغرنج تاریخ است. اعراب آنرا قاسان می نامند و منتسبین به این شهر را قاسانی ، کاشانی، قاشانی و کاشی خوانده اند.[1] در اینجا به برخی اسامی تاریخی می پردازیم : 1- قاسان – کاس رود: کهن ترین ماخذی که آنرا نگاشته تاریخ قم است که به استناد یکی از داستانهای باستانی ایران ، پیوستگی تاریخی کاشان و نام گذاری آن را با افسانه های پیش از اسلام تایید نموده و می گوید:«قاسان:ابن مقفع هر دو قاسان بدوقاسان پسران خراسان نام کرده اند و چنین گویند که قاسان اکبر ، ابن الضحاک است که او را بیوراسف می خوانند و قاسان اصغر پسر آفریدونست. آنچه که ممکن است به قول او درست تر باشد اینکه علت نام قاسان بخاطر رودخانه که بزبان عجم کاسه رود می گویند است. و قاسان دریا بوده است و آنرا کاس رود خوانده اند و اول موضعی که از آب بیرون آمده بوده و این موضع بلندترین نقطه بوده است.»[2] البته این قسمت با موضوعات تحقیقات زمین شناسی قابل تامل است. 2- کاه فشان: به عقیده برخی از نویسندگان دوران اسلامی جهت بنای دیوار شهر کاشان به امر زبیده خاتون همسر هارون الرشید خلیفه عباسی ( حقوقی 175ه . ق) که شیعه و هم کیش مردم این شهر بود انجام گرفته است. و چون از آغاز برای نقشه و محدوده دیوار شهر جای آنرا کاه فشان کرده اند از آن جهت کاه فشان و تدریجاً کاشان نامیده و گویند نام قبل از آن دیار چهل حصاران بوده است .[3] 3- کی آشیان: این توجیه و تعبیرست که پاره ای از متاخرین به کاشان نهاده و می گویند ، از آنجا که نخستین آثار آبادانی در این ناحیه ساختمانهایی بوده که به امر پادشاه در سرچشمه فین برافراشته شده بدین مناسبت کی آشیان یعنی جایگاه و خانه پادشاهان گفته[4] و لرد کرزن این بحث را هم مطرح نموده است[5] و ادیب بیضایی کاشان سروده: تــاریخ همی گوید ایوان نخستیـن را در چشمه فین گشتاسب افراخته تاکیوان 4- لفظ کاشانه و کاشان: کاشانه و کاشان به لغت های قدیم معبد وجایگه جشن و دلار آیی بود.[6] توجیه وتعبیر لغوی دیگری که گروهی از گویندگان برآیند و ملک شعرابهار خود آورده آن است که ، کاش، کاشان و کاشانه نیز از اسامی بتخانه هاست . که به معنی نوعی از مسکن شد و اسم خاص شهرها گردید.[7] 5- کاسان: این نام از تحقیقات اخیر باستانشناسی و کاوشهای علمی بدست آمده از تپه های سیلک منشاء گرفته . که کلمه کاسان و کاشان ماخوذ از قبایل (کاسو) یا ( کاشو) هایی که همزمان با دوران سلطنت حمورابی در بین النهرین است بوده و نام خدایی بزرگ آنها هم کاشو بوده و با افزودن الف و نون فارسی به کاسیان و کاشیان و نهایت کاشان تبدیل شده است. گیرشمن درباره اقوام کاسی می گوید:« قدیمی ترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان به عمل آمده متون مربوط به قرن 24 قبل از میلاد است............. در هر حال ممکن است اصطلاح کاس – سی یا کاس – پی مفهوم نژادی وسیع تری از تسمیه قوم واحد در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد و بلکه شامل همه ی اقوام آریایی که ایران را اشغال کرده اند می شده است . نام کاسیان به منزله میراثی از که از سکنه بسیار قدیم».[8] بعلاوه تاریخ نگاران از جمله شاردن فرانسوی که به ماخذ یونیان باستان نسبت داده و می گوید:« جمعی از نویسندگان غربی معتقدند که کاشان همان ( آمبورودوکس ) و یا ( کشیفونت) پارت می باشد که در تالیفات باستانی بونیان نام آن را برده شده است»[9] در نهایت مولف کتاب فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی می نویسد : کاشان به خانه های تابستانی اتلاق می شود که با چوب و نی ساخته می شد. در پایان لازم که ذکر شود بجز شهرستان کاشان نقاط دیگری هم با همین نام اما کوچک بصورت روستا وجود دارند. مانند کاشان ترکستان شهری در ماورالنهر که به مردمانی به حسن صورت و زبان و ادبا ضرب المثل اند دیگری کاشان ده کوچکی است در سعادت آباد بندر عباس و همچنین کاشان دهی از بخش مرکزی شهرستان اهر می باشند. [1]. محمدبن حسن قمی – تاریخ قم 378هجری [2]. همان [3]. تذکره هفت اقلیم در وصف کاشان [4].عبدالحسین ملک المورخین کاشانی – جغرافیای مختصر کاشان [5].لرد کزون انگلیسی – ج اول سفرنامه [6].ملک الشعراء بهار- دیوان [7] . ملک الشعرا بهار- سبک شناسی.ج.اول [8] . گیرشمن – ایران – از آغاز تا اسلام ص 48 [9] . شاردن – سیاحت نامه درج سوم ص 87
+ نوشته شده در سه شنبه ۴ آبان ۱۳۸۹ساعت 11:27  توسط ق
|
نخستين مردماني كه حيوانات خانگي را تربيت كردند و جهت بهره مندي از آنان استفاده كردند ايرانيان بودند. اولين مردماني كه مس را كشف كردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه آتش را در جهان كشف كردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه ذوب فلزات را آغاز كردند ايرانيان در شهر سيلك كاشان بودند. نخستين مردماني كه كشاورزي را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه نخ را كشف كردند و موفق به ريسيدن آن شدند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه سکه را در جهان ضرب كردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه عطر را براي خوشبو شدن بدن ساختند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند ايرانيان بودند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني نخستين ارتش سواره نظام در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز نخستين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران،ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه شيشه را كشف كردند و از آن براي منازل استفاده كردند ايراينان بودند. نخستين مردماني كه زغال سنگ را كشف كردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه مقياس سنجش اجسام را كشف كردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند. نخستين مردماني كه قاره آمريكا را كشف كردند ايراينان بودند و كريستف كلب و واسكودوگامابر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتادند. كلمه شاهراه از راهي كه كورش کبير بين سارد پايتخت كارون و پاسارگاد احداث كردگرفته شده است. كورش كبير در شوروي سابق شهري ساخت به نام كورپوليس كه خجند امروزي نام دارد. كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و براي ابراز محبت به بابلي ها به خداي آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بيش از 1000 متر بلندي داشت براي اثبات حسن نيت خود به آنان تاج گذاري كرد. نخستين هنرستان فني و حرفه اي در ايران توسط كورش كبير در شوش جهت تعليم فن وهنر ساخته شد. ديوار چين با بهره گيري از ديواري كه كورش در شمال ايران در سال 544 قبل از ميلاد براي جلوگيري از تهاجم اقوام شمالي ساخت،ساخته شد.
+ نوشته شده در سه شنبه ۴ آبان ۱۳۸۹ساعت 11:23  توسط ق
|
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها... تعداد زیادی از کارشناسان مشهور اظهار میکنند که احتمالا مکانهای اسرارآمیز در سرتاسر جهان که به کمک تکنولوژی و دانش پیشرفته ایجاد شدند (شاید پیشرفتهتر از زمان ما) تحت نفوذ و سیطره تمدنهای گمشده بودند. اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.
شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟ کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟ بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمیدانیم. حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی از مارلبورگ (30 کیلومتری جنوب استون هنج) کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟! جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگها ظاهر میشود.
خطوط نازکا فوقالعادهترین گروه جئوگلیپسها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند. در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند. 3 نکته مرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است: 1. خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع میکنند. 2. تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویهها (کنجها)، مثلثها، شکلهای خوشه ای، مارپیچها، مربعها، خطوط مواج و غیره. 3. تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند. با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح میشود: طبق باور مردم جئوگلیپسها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتیهای جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟ از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض میشود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند! بنابراین فرضیهها و تصورات خیلی زیادی در مورد تواناییهای سازندگان و انگیزههای آنان وجود دارد. آیا امکان دارد جئوگلیپسها تمثالهای خدایان حیوانی یا طرحهای صورتهای فلکلی باشند؟ به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخرههای بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کنندهها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه میدهند: از باندهای پرواز برای سفینههای فضایی تا راههایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تا رصدخانههای ستاره شناسی... جزیره ایستر اغلب مو آیها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر 165 تن را داراست و ارتفاعش به 220 متر میرسد. برخی از مو آیهای عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند. بعضی از داشنمندان میگویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزی آمده بودند. اما شباهتهای این مجسمهها به مجسمههای سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمههای مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمهها هم نماد قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند. یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفههایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از 20 یا 25 کیلومتر) منتقل میشدند؟ این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی بوده است. برگرفته از: www.seemorgh.com/culture
+ نوشته شده در سه شنبه ۴ آبان ۱۳۸۹ساعت 11:20  توسط ق
|
|