در مورد نوع تلفظ و نگارش نام اورميه نقطه نظرات مختلفي در ميان زبانشناسان، تاريخ نويسان و جهانگردان وجود دارد ، قريب به اتفاق آنها واژه « اورميه » را درست دانسته ، تلفظ كرده و نوشته اند ، نوع تلفظ « اورميه » توسط مردمانش نيز كه آن را سينه به سينه از گذشتگان به ارث برده اند، اين امر را به اثبات مي رساند .
به هر حال « اورميه » اين شهر باستاني با قدمت شش هزار ساله به اثبات رسيده اش به هر نوعي يعني « اورميه ، اورميا، اورمي » خوانده و نوشته شود مهم نيست، مهم اينست كه در همه حال حرف « و » قبل از « ر » آورده مي شود و اين بخاطر جزء اول اين اسم « اور » مي باشد كه در زبانهاي اورال آلتائيك ، تركي باستان و سومري بمعني شهر شناخته مي شود .
تئوري سومري نام اورميه : مدافعين اين نظريه نام اورميه را به شكل اور + مو (ur+mu ) و يا اور + مه (ur+me) بكار مي برند . اور در زبان سومري كه زباني هم ريشه و خويشاوند با زبان تركي مي باشد به معني شهر و آبادي است ، به مانند شهرهاي اور و اوروك پايتخت تمدن سومر و يا تمدن التصافي زبان اورارتو كه قسمت نخست اين نام نيز مرتبط با همين واژه مي باشد .
اما بخش دوم اين اسم ( مو –mu ) در زبان سومري به معناي بهشت يا بخشي از بهشت مي باشد ، همچنين اين لغت به باران نيز اطلاق مي شود . « مه – me ) ) نيز در اين زبان به معني معيار فرهنگي و يا نشانه هاي آن مي باشد .بنا بر اين اورمو« urmu» به زبان سومري به معني شهر بهشتي و شهر باران مي باشد « اورومه – urume » يا اورمي ٍ نيز به معناي شهر با فرهنگ مي باشد كه با توجه به هواي نشاط آور اورميه و لقب دارالنشاط كه به اين شهر تعلق دارد و همچنين مردمان با فرهنگ اش اين گفته و شباهت موجود در اين ميان سنجيده و درست به نظر مي آيد و اين بواسطه همانندي فرهنگي و زباني غرب آذربايجان تحت عنوان دولت « آراتتا » با سومريان بوده زيرا در آن زمان زبان سومري كه از نوع ( التصاقي ) زبانها مي باشد حالت بين المللي داشته و در ملل همجوار نيز نفوذ داشته و اين در حالي است رشد زباني هردو « آراتتا و سومر » يكي بوده است .

نمونه اين تشابهات فرهنگي و زباني را مي توان در نخستين رمان دست نوشته بشر « قيل قميش » خلاصه كرد كه بخشهايي از ماجراي آن در سرزمين آرتتا «آذربايجان غربي – اورميه» روي مي دهد . سندي ديگر از اين روابط تنگاتنگ و نزديكي اين دو فرهنگ صفحه برنزي با تصوير قيل قميش است كه در سال 1322 شمسي از محوطه باستاني گوي تپه اورميه كشف شده است .
تئوري اورال – آلتائيك نام اورميه : « اور » در زبان تركي باستاني بمعناي مكان و اوبا بكار مي رود ، به نظر عده اي از صاحبنظران كلمات يورد( اورد ) و يئر نيز از همين ريشه اند . در زبانهاي اورال آلتائيك تركيبات متعددي وجود دارند كه ياد آور نام اورميه اند ، معناي همه آنها ، شادي ، زيبايي طبيعت سحر انگيز و ..... است .

مانند نامهاي ، اورما – urma ، اورمان - urman ، اورماس – urmas ، اورم – urm ، اورومو – urumu ، و ..... كه بمعناي زيبايي ، الهام ، روحيه ، شوق و ذوق مي باشد ، مانند كلمه ي « اورومچي » كه اورو – uru به معني زيبا و مچي - mci بمعني مرغزار و چمنزار است .

همچنين به تركي باستان مي توان اشاره كرد كه اورون – urun ، اورين – urin - orin ، و اورگون – urgun همه به معني شاد و شاداب بودن است . بنا بر اين نظريه نام « اورميه » كلمه اي اورال آلتايي - تركي- به معني مكان زيبا و شادي بخش است كه بواقع نيز مصداق طبيعت و هواي سحر انگيز اورميه مي باشد .
اما عده اي نيز نام اورميه را ناشي از تلفظ تركي « روميه » يا « رومي » مي دانند ، طبق اين نظر از آنجاييكه صداي « ر » در اول كلمات اصيل تركي نمي آيد براي بر طرف كردن اين مورد به ابتداي اينچنين كلماتي « حرف « او» يا « اي » اضافه مي شود شكي نيست ، اما اينكه نام اين شهر روميه يا رومي بوده باشد مورد قبول مورخين نيست و فاقد پايه و مايه علمي و تحقيقي است ، اما اگر اين نظريه نادرست را هم در نظر بگيريم اين واژه اورميه تلفظ مي شود نه اروميه .
اما نظريه ديگري نيز غير از اين موارد ذكر شده وجود دارد وآن مربوط مي شود به كتب مذهبي و تفاسيري كه از قرآن كريم موجود مي باشد ، در بيشتر آنها از خضر نبي (ع) با نام ( اورمييا ) ياد شده است .
و نام خضر « سبز » كه آن حضرت با آن شناخته مي شود بواسطه معجزه ايشان و سبز و جوانه دادن درختان خشكيده اي بود كه به آنها تكيه مي داد ه و يا از هر جايي كه عبور مي كرده سر سبزي را به ارمغان مي آورد . علامه طباطبايي نيز در تفسيرالميزان جلد 12 صفحات 8 و 597 به اين معجزه حضرت خضر نبي ( اورمييا ) اشاره كرده است .
مدافعين اين نظريه نام شهر باستاني اورميه را برگرفته از نام حضرت « اورمييا » خضر نبي و سرسبزي اورميه را نيز از قدوم آن حضرت مي دانند . خود نگارنده نيز بارها اين گفته را از زبان پير مردان و پير زناني كه آن را سينه به سينه از گذشتگانشان به ارث برده اند شنيده ام .
البته در اين مورد كه حضرت خضر نبي ( اورمييا ) به محلي بنام « باجروان » سفري داشته اند شكي در آن نيست ، چرا كه علامه طباطبايي نيز در تفسير الميزان ج 13 ص 601 به اين موضوع اشاره داشته اند و حتي از زبان سايرين نيز به اين موضوع اشاره كرده و نوشته اند و نام آن روستايي را كه صحبتش به ميان آمد « باجروان » در گذشته شهري بزرگ و آباد از توابع دشت مغان آذربايجان بوده است و اورميه نيز مي تواند در مسير اين سفر باشد . البته وجود مكانهايي با نام « خضر » در جاي جاي آذربايجان نيز اين نظريه را تقويت مي نمايد به عنوان مثال روستاي خيضر ، خيضرلي در جنوب اورميه ، خيضر آوا در شرق عجب شير و روستاهايي با همين نام در شمال غربي قره ضياء الدين و جنوب شرقي (اهر ) .
اما همانطوريكه در ابتداي اين سطور نيز به آن اشاره شد ، نگارش صحيح « اورميه »يعني « و » قبل از « ر » و اشاره به آن توسط بسياري از مورخين و صاحبنظران نيز اين امر را تاييد مي كند ، كه از اين اسامي و كتب متعدد براي نمونه مي توان به مسالك و ممالك استخري – تاريخ ماد – ام دياكانوف ، ترجمه كريم كشاورز – ايران زمين ، جليل زاهد و محمد رضا زهتابي – رضائيه در چشم انداز تاريخ ، پرويز شهريار افشار – آذربايجان در سير تاريخ ، رحيم رئيس نيا – اورميه در گذر زمان ، حسن انزلي – معرفي شهرهايي از آذربايجان ، پرويز يكاني زارع و دهها و صدها كتاب و نقشه هاي تاريخي كه همگي بر نام اين شهر قديمي ( اورميه ) = (اورمي –ه ) صحه مي گذارد .

+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۲ساعت 20:39  توسط ق  |